کاش همیشه برف می بارید
کاش همیشه برف می بارید
پشت شیشه برف می بارد
پشت شیشه برف می بارد
در سکوت سینه ام دستی
دانه ی اندوه می کارد
میپوسد آخر شاخه از این برف
تا سر انجام چنین دیدی
در دلم باریدی ، افسوس
بر سر گورم نباریدی
چون نهالی سست می لرزد
روحم از سرمای تنهایی
می خزد در ظلمت قلبم
از وحشت دنیای تنهایی